سفارش تبلیغ
صبا ویژن

میراب نوشت
 
20 گیگابایت هاست رایگان با قول امکانات همراه با دامنه رایگان و سی پنل و کلی چیزای دیگه مخصوص شما

محل درج آگهی و تبلیغات
 
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 90/12/28 توسط میراب عطش

 

این روزها هر وقت که دلت می گیرد دیدن یک فیلم از سینمای ارزشمدار روحیه ات را خوب میکند، فیلمی مثل آژانس شیشه ای یا مردی شبیه باران. فیلم هایی که شخصیت هایشان آدم هایی هستند که جنگ برایشان هنوز تمام نشده و یک جهاد دیگر( هوای نفس ) هنوز باقی مانده است.

اما ما را چه شده است که سینماگران ارزشی ما سقوط به مادیات را ترجیح داده و وظیفه دینی و اجتماعی خود را فراموش کرداند!؟

میدانی کارگردان فیلم مردی شبیه باران چه کسی هست؟ جناب سعید سهیلی ! همان که این روزها یکبار دیگر نامش بر سر زبانها افتاده بخاطر یک فیلم دیگرش گشت ارشاد. علت این سقوط سهیلی ها چیست و چرا اینگونه به ارزشهایی که معروفیت خویش را وامدار آن هستند نه تنها فراموش کرده اند بلکه به آن پشت کرده اند.

سعید سهیلی

یکبار سعید سهیلی را مرور میکنیم. او که متولد 1337 تربت حیدریه است چندی ریاست سازمان تبلیغات اسلامی مشهد را عهده دار بوده و با دو فیلم مردی شبیه باران و مردی از جنس بلور خود را به عنوان یک سینما گر ارزشی معرفی نمود و برای اولین فیلمش (مردی شبیه باران) جایزه بهترین کارگردانی پانزدهمین دوره فیلم فجر را کسب کرد.

هر دو فیلم اول سهیلی در مورد مردان جنگ بود که هنوز هم خود را درگیر جهاد میدانستند اما همین سعید سهیلی در چند سال اخیر نویسنده و کارگردان فیلم هایی بوده که نه تنها ارزشها را به تمسخر گرفته بلکه مستقیما مورد هدف قرار داده است.پس از چهار انگشتی فیلم چارچنگولی را کارگردانی میکند. داستان دو برادرانی دوقلو که یکی بسیجی و دیگری مطرب و رقاص و خواننده است و بخاطر وضعیت ظاهری ( به هم چسبیدگی ) مجبورند یکدیگر را تحمل کنند. داستانی به ظاهر زیبا ولی در باطن نمایش تفاوتهای این دو و فرهنگ هایشان و جالب است که هرآنچه خوش رنگ و امروزی است متعلق به برادر مطرب است و گوشه گیری و افسردگی آنهم به بدترین نحو تعلق به برادر بسیجی دارد و جالبتر حضور برادر بسیجی با این ترفند در مجالس لهو و لعب است. از چار چنگولی که بگذریم به " ازدواج در وقت اضافه "میرسیم فیلمی که داستان آن در مورد یک مادر بزرگ پولدار و نوه بیعار و بیکارش است. نوه ای که بارها قصد کشتن مادر بزرگ را دارد و در این بین از همکاری دوستش سود میبرد. بازهم ظاهر داستان زیبا و تماشاگر پسند است اما در همین ظاهر زیبا مواردی نهفته که شدیدا افراد ارزشی و متدین را به فکر وا میدارد. دو جوان فیلم به عنوان نسل آینده ساز هر دو معتاد و بیکار هستند. هیچ یک فرائض دینی را به جا نمی آورند و اصولا قبله را نمی شناسند و جالب اینکه مادر بزرگ 5 شرط تعیین میکند تا برایشان به خواستگاری برود و مهمترین شروط یکی نماز خواندن و دیگری یادگیری یک ساز و آموزش مطربی میباشد! قرار دادن این دو مقوله در کنارهم ( نماز و مطربی ) چه پیامی در بطن خود دارد!؟ بگذریم از اینکه فیلم پر از صحنه های ناشایست و به زبانی مستهجن است.

صحنه ای از فیلم گشت ارشاد

به آخرین اثر این کارگردان که می رسیم متوجه میشویم تقریبا چند اثر آخر کارگردان در یک خط سیر بوده اند و با کمی تغییر در داستان و شکل  وظاهر ساخته شده اند

صحنه ای از فیلم گشت ارشاد

" گشت ارشاد" او (که این روز ها زمزمه اکران نوروزی اش میرود) داستان چند جوان جنوب شهری است که با پوشیدن لباس بسیج! سوار بر اتومبیلی با جعل عنوان گشت ارشاد از مردم اخاذی میکنند و در عین حال از افراد متدین و مسجدی هستند که در عزای سالار شهیدان هم شرکت میکنند. توجه کنید به دو فیلم ما قبل گشت ارشاد که چگونه با ارزشهای نظام به روشهای منطقی شوخی کرده تا در فیلم آخر همه این ارزشها را به سخره بگیرد.

صحنه ای از گشت ارشاد

لباس بسیج مجوزی میشود برای اخاذی، افراد خلافکار اهل هئیت و روضه هستند و .... که پیامهای غیر مستقیم آخرین ساخته سهیلی است. براستی چه شد که سعید سهیلی مردی شبیه باران به سعید سهیلی گشت ارشاد تبدیل شد!؟ . لازم به ذکر است انصار حزب الله در فراخوانی تمامی نیروهای ارزشی را به حضور اعتراض آمیزی در مقابل وزارت ارشاد به جهت جلوگیری از اکران این فیلم و یک فیلم دیگر دعوت نموده است.     میراب عطش 26 اسفند 1390

 



نوشته شده در تاریخ جمعه 90/12/26 توسط میراب عطـش
این روزها هر وقت که دلت می گیرد دیدن یک فیلم از سینمای ارزشمدار روحیه ات را خوب میکند، فیلمی مثل آژانس شیشه ای یا مردی شبیه باران. فیلم هایی که شخصیت هایشان آدم هایی هستند که جنگ برایشان هنوز تمام نشده و یک جهاد دیگر( هوای نفس ) هنوز باقی مانده است. اما ما را چه شده است که سینماگران ارزشی ما سقوط به مادیات را ترجیح داده و وظیفه دینی و اجتماعی خود را فراموش کرده اند!؟ میدانی کارگردان فیلم مردی شبیه باران چه کسی هست؟ جناب سعید سهیلی ! همان که این روزها یکبار دیگر نامش بر سر زبانها افتاده بخاطر یک فیلم دیگرش گشت ارشاد. علت این سقوط سهیلی ها چیست و چرا اینگونه به ارزشهایی که معروفیت خویش را وامدار آن هستند نه تنها فراموش کرده اند بلکه به آن پشت کرده اند. یکبار سعید سهیلی را مرور میکنیم. او که متولد 1337 تربت حیدریه است چندی ریاست سازمان تبلیغات اسلامی مشهد را عهده دار بوده و با دو فیلم مردی شبیه باران و مردی از جنس بلور خود را به عنوان یک سینما گر ارزشی معرفی نمود و برای اولین فیلمش (مردی شبیه باران) جایزه بهترین کارگردانی پانزدهمین دوره فیلم فجر را کسب کرد. هر دو فیلم اول سهیلی در مورد مردان جنگ بود که هنوز هم خود را درگیر جهاد میدانستند اما همین سعید سهیلی در چند سال اخیر نویسنده و کارگردان فیلم هایی بوده که نه تنها ارزشها را به تمسخر گرفته بلکه مستقیما مورد هدف قرار داده است.پس از چهار انگشتی فیلم چارچنگولی را کارگردانی میکند. داستان دو برادرانی دوقلو که یکی بسیجی و دیگری مطرب و رقاص و خواننده است و بخاطر وضعیت ظاهری ( به هم چسبیدگی ) مجبورند یکدیگر را تحمل کنند. داستانی به ظاهر زیبا ولی در باطن نمایش تفاوتهای این دو و فرهنگ هایشان و جالب است که هرآنچه خوش رنگ و امروزی است متعلق به برادر مطرب است و گوشه گیری و افسردگی آنهم به بدترین نحو تعلق به برادر بسیجی دارد و جالبتر حضور برادر بسیجی با این ترفند در مجالس لهو و لعب است. از چار چنگولی که بگذریم به " ازدواج در وقت اضافه "میرسیم فیلمی که داستان آن در مورد یک مادر بزرگ پولدار و نوه بیعار و بیکارش است. نوه ای که بارها قصد کشتن مادر بزرگ را دارد و در این بین از همکاری دوستش سود میبرد. بازهم ظاهر داستان زیبا و تماشاگر پسند است اما در همین ظاهر زیبا مواردی نهفته که شدیدا افراد ارزشی و متدین را به فکر وا میدارد. دو جوان فیلم به عنوان نسل آنده ساز هر دو معتاد و بیکار هستند. هیچ یک فرائض دینی را به جا نمی آورند و اصولا قبله را نمی شناسند و جالب اینکه مادر بزرگ 5 شرط تعیین میکند تا برایشان به خواستگاری برود و مهمترین شروط یکی نماز خواندن و دیگری یادگیری یک ساز و آموزش مطربی میباشد! قرار دادن این دو مقوله در کنار هم ( نماز و مطربی ) چه پیامی در بطن خود دارد!؟ بگذریم از اینکه فیلم پر از صحنه های ناشایست و به زبانی مستهجن است. به آخرین اثر این کارگردان که می رسیم متوجه میشویم ساخته های وی تقریبا با نقشه بوده و مرحله به مرحله قصد داشته تا این نقشه را عملی کند. فیلم " گشت ارشاد" او (که این روز ها زمزمه اکران نوروزی اش میرود) داستان چند جوان جنوب شهری است که با پوشیدن لباس بسیج! سوار بر اتومبیلی با جعل عنوان گشت ارشاد از مردم اخاذی میکنند و در عین حال از افراد متدین و مسجدی هستند که در عزای سالار شهیدان هم شرکت میکنند. توجه کنید به دو فیلم ما قبل گشت ارشاد که چگونه با ارزشهای نظام به روشهای منطقی شوخی کرده تا در فیلم آخر همه این ارزشها را به سخره بگیرد. لباس بسیج مجوزی میشود برای اخاذی، افراد خلافکار اهل هئیت و روضه هستند و .... که پیامهای غیر مستقیم آخرین ساخته سهیلی است. براستی چه شد که سعید سهیلی مردی شبیه باران به سعید سهیلی گشت ارشاد تبدیل شد!؟ . لازم به ذکر است انصار حزب الله در فراخوانی تمامی نیروهای ارزشی را به حضور اعتراض آمیزی در مقابل وزارت ارشاد به جهت جلوگیری از اکران این فیلم و یک فیلم دیگر دعوت نموده است. میراب عطش 26 اسفند 1390

نوشته شده در تاریخ جمعه 90/12/26 توسط میراب عطش

دیروز  با رجوع به مجله پارسی نامه و خواندن چند مطلب آن متوجه شدم یک دانشنامه مجازی کاملا فارسی با اطلاعات بومی شکل گرفته یا در حال شکل گیری است چرا که تقریبا هر روز به اطلاعات این مجله افزوده میشود و هر کاربر با هر زمینه اطلاعات قادر خواهد بود به راحتی به این مجله ( شما بخوانید دانشنامه) دسترسی داشته باشد و جواب سوال های خود را کسب نماید. پارسی بلاگ نیز با بازدیدهای روزانه بیش از کصدهزار، بار فرهنگی فراوانی بر دوش می کشد و با به روز آوری مثبت اعضای آن این دانشنامه هر روز پر بار تر از دیروز میگردد و به همت مدیران این سیستم وبلاگ دهی و با کاردانی و درایتشان همچنین اضافه کردن امکانات مختلف به این سرویس ( از قبیل پیامرسان که قابلیت آنلاین تبادل نظر اعضا را دارا میباشد و مجله پارسی نامه که شالوده ای از بهترین ، علمی ترین و به روز ترین مباحث میباشد) حرکت بزرگ فرهنگی را آغاز نموده اند که منتهی به یک دانشنامه مجازی کاملا پویا و معادل فارسی ویکیپدیا خواهد بود. بار دیگر برای مدیریت و کارکنان پارسی بلاگ و تک تک کاربران فهیم و دانشمند این سیستم آرزوی موفقیت مینمایم .



نوشته شده در تاریخ جمعه 90/12/26 توسط میراب عطش
پس از مدتها قصد دارم در مورد اتفاقات ورزشی و فوتبال که مهمترین و خبرساز ترین رشته ورزشی است بنویسم. البته در این مقاله قصد نداریم لیگ های فوتبال را بررسی کنیم یا کنکاشی در مورد تیم های ملی و باشگاهی داشته باشیم بلکه مهمترین موضوع فوتبالی این روزها بحث های پیرامون انتخابات اخیر شخص اول فوتبال ایران است که در این نوشتار به این موضوع اشاره خواهیم کرد." بار دیگر فیفا ، ایران را به تعلیق تهدید کرد"این خبری است که در واپسین روزهای سال جاری خبر اول بخش ورزشی خبرگزاریها بود. خبر کوتاه اما بسیار توجه برانگیز است. خبری که چهار سال قبل نیز بر سر زبانها افتاده بود و تا مرحله اجرا نیز پیشرفت.ابتدا به اتفاقات جاری فوتبال در ماه اسفند می پردازیم . خبرهایی که هم باعث خوشحالی اهالی فوتبال شد و هم باعث نگرانی آنان. خبرهایی که هم امید رسیدن به مرحله نهایی جام جهانی را زنده کرد و هم این امید را کمرنگ کرد و اما این اخبار چه بود.در قرعه کشی مرحله مقدماتی در قاره کهن ایران در یکی از آسان ترین گروه ها قرار گرفت و این امید را زنده کرد که با اندکی تلاش میتوانیم به عنوان تیم اول گروه به رقابتهای نهایی جام جهانی قدم بگذاریم. این قرعه کشی به حدی شیرین بود که برخی مربیان داخلی از کارلوس کیروش سرمربی فعلی تیم ملی ایران به عنوان خوش شانس ترین مرد فوتبال ایران نام بردند و طرفداران حرفه ای فوتبال ورود به جام جهانی را با این قرعه آسان بسیار سهل الوصول دانستتد.چند روز پس از این اتفاق در خیابان سئول مراسم انتخاب رئیس فدراسیون فوتبال در جریان بود و آقای کفاشیان با اکثریت آرا بالاتر از سایر نامزد ها قرار گرفت و یکبار دیگر سکاندار و مرد شماره یک فدراسیون شد و پس از پایان مراسم ظاهرا همه طرفین از این انتخاب خشنود بودند و آنچه عیان بود تبریک تمامی مدعیان به فرد منتخب بود. فردای آن روز خبری دیگر فضای فوتبال را متشنج کرد و آن خبر چیزی نبود جز دستور ابطال انتخابات فدراسیون از سوی سازمان بازرسی کل کشور به علت بازنشسته بودن جناب کفاشیان و این آغاز ماجرا بود چرا که پس از آن خبرهایی از وزارت ورزش که در چند قدمی فدراسیون فوتبال است به گوش رسید و اهم آن عدم تایید و امضای حکم کفاشیان بود.اهل فوتبال با شنیدن این اخبار و اطلاع از صحت و سقم ان خبرها انتظار خبر دیگری را هم می کشیدند که باید از سوی فیفا در واکنش به اتفاقات اخیر اعلام می شد . طولی نکشید که سپ بلاتر رئیس ففا همراه با سازمان مطبوع خویش در حمایت از رئیس فوتبال ایران از این واکنش سخن گفته و بار دیگر فوتبال ایران را تهدید به تعلیق کرد و حتی اوضاع به حدی وخیم شده بود که معاون اول کنفدراسیون فوتبال آسیا به جهت رصد وقایع از نزدیک وارد ایران شد.کمی بیش از چهارسال قبل هم فوتبال ایران تهدید به تعلیق شده بود و علت آن عدم تبعیت دولت از نظام فوتبال بین المللی بود که نهایتا با تشکیل کمیته انتقالی که مورد تایید فیفا و دولت ایران بودند با تنظیم قوانینی همسو با فیفا که به تایید مجلس شورای اسلامی وقت هم رسید دولت در آن اساسنامه ملزم به عدم دخالت در فدراسیون فوتبال شد و رسما فوتبال ایران سیاستی بین المللی یافت. پس از تنظیم و تایید این اساسنامه نوبت به انتخاب رییس فدراسیون شد اما ظاهرا دولت به این راحتی حاضر به کنار کشیدن از مناسب ورزشی نبود و به همین منظور پس از واکنش فوتبالی ها به شرکت رئیس سازمان وقت ورزش در آن انتخابات ( که اهم اعتراضات حول محور دولتی بودن ایشان و خارج از خانواده فوتبال بودنش می چرخید) علی کفاشیان که معاون وقت سازمان و رئس سازمان ملی المپیک ایران بود به عنوان فرد مستقل !در انتخابات شرکت کرد ( هرچند تقریبا تمام ورزشی نویسان او را نماینده دولت میدانستند و وی نیز هیچ سابقه فوتبالی نداشت). لازم به ذکر است به هنگام شرکت رئس سازمان تربیت بدنی بار دیگر فیفا به علت دخالت دولت در امر فوتبال و عدم توجه به اساسنامه ، فوتبال ایران را تهدید به تعلیق نمود و به همین دلیل مهندس علی آبادی از ادامه کاندیداتوری انصراف داد.در آن روزها با توجه به اینکه از درون سازمان خبرهایی مبنی بر ابطال انتخابات در صورت عدم توجه به خواسته آن سازمان ( انتخاب علی کفاشیان به عنوان کاندیدای مورد تایید سازمان) به گوش میرسید اهالی فوتبال برای جلوگیری از تعلیق این بار به یک مدیر که هیچ سابقه فوتبالی نداشت رای دادند تا از یک طرف بحران تهدیدات فیفا را به خوبی پشت سر نهند و از طرف دیگر خواسته سازمان ورزش اجابت شود.چهار سال گذشت و در این مدت علی کفاشیان نشان داد که با دنیای فوتبال ملی و باشگاهی و بین المللی تعامل خوبی داشته و به همین علت این بار مردان فوتبال بنا به پشتوانه مدیریتی مثبت و ، در انتخاباتی که بنا به تایید اهل فن یکی از بهترین انتخابات اینگونه در سه دهه اخیر بوده است علی کفاشیان را برای چهارسال دیگر بر مسند ریاست فدراسیون نشاندند ولی این بار نماینده وزارت ورزش ( قریب ) نتوانست نظر اهالی فوتبال را جلب کند و همین موضوع کافی بود تا اتفاقاتی رخ دهد که منجر شود یکبار دیگر فیفا فوتبال ایران را تهدید کند.هرچند خبرها حاکی از حل و فصل موضوع تا اینجای کار را دارد اما هنوز خبر نهایی وضعیت سفید از سوی هیچ یک از طرفین صادر نشده است و آسمان کمی تا قسمتی ! ابری است.استثنا این مقاله به جمعبندی نمی رسد چرا که مقداری از این جمعبندی در متن این مقاله نهفته است و مقداری هم باید از سوی خواننده محترم صورت پذیرد . شاید این آخرین نوشتار این وبلاگ در سال 1390 باشد لذا ضمن عرض تبریک به مناسبت حلول سال نو برای شما بزرگوارن ، آرزوی موفقیت در تمام مراحل زندگی را مینمایم . میراب عطش 26 اسفند 1390

سلام ایران اسلامی در تاریخ 24 اسفند سال 1390 شاهد یک اتفاق نادر بود که در مدت سی و اندی سال که از عمر این نظام مقدس میگذرد سابقه نداشته است . برای اولین بار یک رئیس جمهور برای جوابگویی به سوالات نمایندگان در مجلس حاضر شد تا به نقاط ابهام در رابطه با دوران خدمت خویش در پست ریاست دولت جوابگوی سوالاتی در این رابطه باشد. صرفنظر از نوع سوالات و جوابهای ارائه شده ، این عملکرد مجلس از دید مجریان اصلی طرح این موضوع که جناب آقای علی مطهری عنوان لیدر این جریان را به دوش میکشید ، از جهاتی حائض اهمیت میباشد. از دید سوال کنندگان و امضاء کنندگان این طرح، حرکت اخیر مجلس نمادی از دموکراسی پویا و جاری موجود در کشور بود و رئیس جمهور برای پاسخگویی به نمایندگانی به بهارستان رفت که نماینده موصوف به عنوان ضمیر آگاه ملت خود را مکلف به این حرکت میدانست در حالیکه اگر به این موضوع توجه مینمود که اکنون دنیا و خصوصا استکبار جهانی به دنبال کوچکترین بهانه و اختلافات داخلی اینچنینی است و اگر حقیقتا خود را ضمیر آگاه ملت میدانست از این حق مشروع و قانونی خویش چشم پوشی مینمود چرا که یکدستی مجلس این دوره و دولت خدمتگزار از نظر دسته بندی و آرایش سیاسی به ندرت اتفاف افتاده و اکثرا مجلس و دولتها در دوره های مختلف از دو جناح مخالف بوده اند بنابراین اتفاق مذکور از دید دولت های غربی نوعی اختلاف داخلی آنهم در بین نیروهای ارزشی نظام محسوب میشود ، همانطور که در یکی دو روز اخیر سعی در وارونه جلوه دادن نتایج و اهداف این سوال و جواب را داشته اند و تماما با یک ذره بین منفی بافی قصد ایجاد تشویش اذعان عمومی را دارند. جناب آقای مطهری بزرگوار، از ارکان دموکراسی مهم ترین آن درآیت سیاسی کارگزارنش میباشد ولی عملکرد شما در این برهه از زمان که دشمنی غرب به حد نهایت خویش رسیده حداقل از دید این حقیر فاقد ادراک سیاسی بالا در حد یک وکیل مجلس بود. شکی نیست که نیت شما فقط خدمت به ملت بوده است اما آیا نتایج حرکت شما هم این گونه خواهد بود!؟ باید منتظر باشیم تا ببینیم این حرکت چه نتایجی در پی خواهد داشت

   1   2   3      >
.: Weblog Themes By Rokh Nama :.


تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : lمیراب عطش