• وبلاگ : ميراب نوشت
  • يادداشت : خاطرات باقي مانده که ذهنم را درگير ميکنند
  • نظرات : 3 خصوصي ، 11 عمومي
  • پارسي يار : 0 علاقه ، 3 نظر
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    نمي دانم چرا مردم نمي دانند
    که باران عشق تنها نيست
    صداي ممتدش در امتداد رنج اين دلهاست
    کجاي مرگ ما زيباست ...
    نمي فهمم ....
    ياد آرم روز باران را
    ياد آرم مادرم در کنج باران مرد
    کودکي ده ساله بودم
    مي دويدم زير باران ، از براي نان ...
    مادرم افتاد...
    مادرم در کوچه هاي پست شهر آرام جان مي داد
    فقط من بودم و باران و گِل هاي خيابان بود...
    نمي دانم...
    کجــــاي اين لجـــــن زيباست....