پيام دوستان
+
دلِ بندرعباس سوخت و ماهم سوختيم
*آه از اين غمِ سنگين* :'(
.
.
*بندرعباس تسليت*:'(
*ايرانم تسليت*:'(
*ترخون بانو*
1:7 عصر
+
اين چه رسمي ست که هر سال بهار به عزاي دل ما مي آيد.... بندر عباس تسليت:'(
شاخه ي عشق
ديروز 10:33 عصر
+
تنها بهانه اي که من دلتنگي ام را
به تو مي رسانم
و
يادت را
دردلم زنده نگه مي دارم،
"شعر" است.
و
چون نشاني ات را نداشتم،
شعرهايم را
به قاصدک ها سپرده ام،
کاش امشب،
پنجره اتاقت را باز گذاشته باشي،
#تبريزي
طاووس زيباترين
ديروز 7:44 صبح

+
دخترم منو و خواهرام رو خواهراي افسانه اي خطاب ميکنه. :) يه کليپ فرستادم تو گروه خواهرانه ..من و آبجي ها کلي خنديديم. اومده گروه رو وا کرده و ميخنده. فکر کردم اونم داره به کليپي که فرستادم تو گروه ميخنده. ميگه من دارم به خنده هاي شما ميخندم :-| اين کليپ کجاش اينقدر خنده داشت که شما خواهراي افسانه اي مردين از خنده!! !:-| :D
از دست دخترم .. :-|



عشقستان اسماعيل
ديروز 7:38 صبح
کلاس آموزش حج داشتيم ولي چون شب تا صبح خواب نرفته بودم گفتم تو گروه خواهرانه مطرح کنم دوتا آبجي همسفرم بگن خب امروز نيا نکاتي که گفته شده رو ما بهت ميگيم که ديدم اونام .....:) که دوباره دخترم بعد از خوندن پيام هامون نگاه معناداري کرد و گفت قبول داري که.....:D
+
کم کم به يادروز پروازِ ابدي
مسافرانِ ارديبهشت نزديک مي شويم...
آه از آن ارديبهشت...:'(
#پرواز_ارديبهشت
#شهيدان_خدمت

عشقستان اسماعيل
ديروز 7:37 صبح
+
#تولد
@};- اول ارديبهشت،روزآغازمن،
ارديبهشت که مي رسد حس وحال عجيبي برمن دست مي دهد،انگاري که زمين،زمين ديگري است.
هوا هواي عاشقي است،
حتي بارش باران هم حال وهواي ديگري دارد
ما چه مي دانيم؟
شايد ارديبهشت تکه اي ازبهشت باشد!
که خالق عشق،آن را براي عشق ورزيدن به زمين انداخته است،
بهارغزلي است ازشاعرهستي بخش و ارديبهشت عاشقانه ترين بيت اين غزل
اما! اول ارديبهشت،
روز آغاز من،
همان ناچيزبزرگ،
عشقستان اسماعيل
ديروز 7:37 صبح
روزي که نقاش جهان،نقش مرا دراين سراي عاشقي بدرانداخت تا روزگار روزگارهست بر آفريده هايش عشق بورزم،
وترجمان کناب مصور او دراين هستي زيبا باشم.
#تبريزي
سلام جناب دکتر تبريزي بزرگوار. زادروزتان مبارک @};-. ان شالله جشن صد سالگي بگيريد ، براتون عمري پايدار و پربرکت و روزگاري خوش و پر از آرامش آرزومندم.
+
يکي ازم پرسيد چاي يا قهوه...!؟
گفتم:
هر دو را مي نوشم
ولي پاي چاي تان سيراب ميشوم
در کنج قهوه خانه اي
با يک ميز چوبي،
گلداني آبي، چند شاخه گل خشکيده...
و هوايي سايه روشن....!

انديشه نگار
04/2/6
+
جاي مردان سياست بنشانيد درخت که هوا تازه شود .
به خدا ايمان آريد
به خدايي که به ما بيلچه داد
تا بکاريم نهال آلو
صندلي داد که رويش بنشينيم
وبه آواز قمر گوش دهيم
به خدايي که سماور را
از عدم تا لب ايوان آورد
و به پيچک فرمود :
نرده را زيبا کن....... سهراب_سپهري
انديشه نگار
04/2/6