شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ سلام برخي از دوستان در مورد مراسم اخير اسکار و جوايز سياست زده آن اينگونه بيان ميفرمايند که اي کاش جشنواره فيلم فجر هم از اسکار بياموزد. ضمن اينکه بنده در حالت کلي با اين موضوع موافق هستم و آنان بطور حقيقي خود را درگير يک جنگ ميدانند و قصد دارند تا از تمامي قواي خويش سود ببرند اما بطور مثال در همين جشنواره اخير کدام فيلم را ميتوان مثال زد که حداقل در نوع بيان و روايت ارزشي قابل داشته باشد؟
0098
92/2/14
تنها مرکزي که وظيفه اش تربيت سينماگران ارزشمدار حرفه اي بود ( مرکز آموزش فيلمسازي اسلامي ) اکنون به موزه سينما تبديل شده است و عملا اکثر فعالان سينمايي در ايران را افرادي ظاهرا روشنفکر تشکيل داده اند که هيچ تناسبي با ارزشها ندارند و معدود آثاري که مثلا در باب زياده خواهي امريکا در سينماي ايران ساخته شده است هيچ نکته قابل توجهي براي سينماي حرفه اي نداشته و اگر بصورت يک نمايش راديويي اجرا ميشد شايد
هيچ تفاوتي براي مخاطب نداشت. بطور مثال سالها پيش فيلمي بنام طوفان شن در مورد تهاجم امريکا به ايران و گرفتاري انان در طوفان شن ساخته شد که حتي قادر به جذب مخاطب داخلي را نيز نداشت در حاليکه همين موضوع اگر توسط يک گروه حرفه اي ساخته ميشد بحدي داراي نکات قابل توجه ميباشد که شايد اثري با مخاطب جهاني ميگرديد و اينگونه است که هاليوود بدون اينکه علنا شعارهاي کاخ سفيد را تکرار کند يک دروغ آشکار تاريخي را
كويرسبز
فيلم فرشتگان قصاب به نويسندگي دکتر حسن عباسي و کارگردني سهيل سليميhttp://www.butcher-angels.blogfa.com/post/30 جشنواره امسال به تنها فيلم‌ ضد‌صهيونيستي امسال، توجه نکرد
بگونه اي مي سازد که ضمن اينکه قابل باور ميشود بلکه در سطح بين المللي مطرح ميشود و اهداف نظام سلطه را بصورت کاملا مهدسي شده به خورد ملل جهان ميدهد اما ايران هنوز هيچ اثر در خور بين المللي ندارد که مظلوميت خويش را در آثار سينمايي پر خاطب بيان کند و اينگونه است که جشنواره فيلم فجر اصولا گزينه اي براي اينگونه انتخاب ها ندارد از طرفي وسعت عمل اسکار خيلي بيشتر وبالاتر از جشنواره فيلم فجر است و اکنون
نظام سلطه اکثر اهداف خود را بوسيله سينماگران خويش به دنيا صادر ميکند. مثلا در مورد هولوکاست فيلمي بنام فهرست شيندلر ساخته ميشود بگونه اي که تماشاگران آن فيلم ضمن همدردي با بازماندگان يک واقعه دروغين! از هرگونه اهانت به آن بازماندگان ( که همين ساکنين سرزمين هاي اشغالي هستند) را محکوم نيز مينمايد در حاليکه اصل موضوع کوره ها يک دروغ بزرگ ساخته شده توسط بنگاه هاي خبر پراکني يهودي بوده است
کوير سبز گرامي .. بحث اين نيست که مثلا فلان فيلم را اگر اين جشنواره توجه ميکرد شايد بهتر مي بود .. حق با شماست ولي آيا همين فيلم در سطحي ميباشد که قادر به رقابت با سينماي خشونت زده کنوني جهان باشد؟ بنده عرضم اين است که چرا نبايد از يک مجموعه سينمايي حرفه اي ارزشي برخوردار باشيم که بتوانيم در مقوله سينماي بين الملل قدرتمايي کنيم؟ چند مثال بزنيد که قارد بوده اند واقعا با آثار غربي درجهان رقابت کنند
عرض بنده اين است که ما حقايق خود را نمي توانيم تماشاگر پسند ارائه دهيم در حاليکه انها دروغ هاي خود را به گونه اي مي سازند که ضمن اينکه براي تماشاگر قابل باور مي شود بلکه بر روي احساس مخاطب اثر مي گذارند و قادر هستند يک موضوع را کاملا وارونه جلوه دهند. و بقولي از يک کاه کوه ميسازند و کوهي را به ذره اي تبديل ميکنند اما ما واقعا کوه را داريم ولي آيا فيلمي در خور آن کوه هم ساخته ايم؟
كويرسبز
متاسفانه سينما و رسانه ما اغلب در دست قشر غير مذهبيست که کمتر انگيزه اي براي ساختن چنين فيلمهايي ندارند و علت اصلي آن اينست که جوانان مذهبي کمتر به اين شاخه اهميت مي دهند
در ميان فيلم هاي دوران جنگ سرد واقعا ميتوان فيلم هاي مشهوري يافت که شايد فقط يک بحث جاسوسي ساده بوده اند اما بگونه اي ساخته شده اند که تماشاگران ميليوني را جذب نموده اند. بطور مثال در مورد همين پمپاد.. واقعا اگر امريکا موفق به يک همچين فتحي شده بود باور بفرماييد چند فيلم فوق العاده مهيج و بزرگ در رابطه با آن ساخته بودند. همين موضوع پمپاد به تنهايي يک سوژه فوق العاده براي بيان قدرت اطلاعاتي ايران
در بين الملل است اما واقعا امکانش خواهد بود که فيلمي که لايق بزرگي اين واقعه را داشته باشد ، توسط سينماگران ايراني ساخته شود؟
درود بر شما .. بنده هم عرضم اين است .. چرا نبايد مهمترين گزينه تبليغاتي نظام سلطه را ما ناديده بگيريم؟ چرا نبايد مرکزي به آموزش سينماگران متعهد ايجاد شود و افراد مستعد ارزشمدار را ترغيب و تشويق به حضور در اين عرصه نماييم چرا به گونه اي رفتار ميکنيم که بعد از مدتي مثلا فلان کارگردان ارزشي قصد ساختن فيلم هاي مبتذل را ميکند .. مگر نه اين است که کارگردان فيلم گشت ارشاد که واقعا يک فيلم مبتذل است ،
هادي قمي
...
در سالهاي نه چندان دور فيلمي مثل ، مردي شبيه باران را ساخته بود .. فيلمي در باب مظلوميت افراد ارزشي و آزادگان و ... که اتفاقا در جشنواره آن سالها هم به شدت استقبال شد اما چه شد که يک کارگردان ارزشي يک مبتذل ساز شد؟ دو روز است که اکثر خبرپراکني هاي غربي حول محور فيلم آرگو مانور ميدهند و اين فيلم و نتخابش بعنوان بهترين فيلم سال وارد بخش سياس سياسي خبرها شده است و اين يعني که بايد به مقوله سينما بها
داد و بار ديگر سينماي ايران نياز به يک انقلاب دارد تا از نو ساخته شود و اين نياز به اهتمام مديران سينمايي دارد و مادام که مديران سينما به اين اهميت پي نبرند همچنان شاهد اين آشفته بازار خواهمي بود
كويرسبز
اين مراکز ايجاد شده از جمله موسسه شهيد آويني که هر ترم در رشته هاي فيلمسازي، کارگرداني، تدوين و... دانشجو مي پذيرد اما دوستان ما چقدر انگيزه دارند براي شرکت در اين دوره ها؟
ببينيد .. صرفا ايجاد مرکز اولويت نيست .. چرا که اگر شماي نوعي که يک فرد ارزشي هستيد در يک دوره زماني مثلا نوجواني تا جواني بنا به احساس وظيفه قصد تحصيل در اين رشته را داشته باشيد ولو در خود امريکا هم ميتوان اصول را ياد گرفت اما مسئله حمايت است يعني وقتي شما اصول را فرا گرفتيد کدام تهيه کننده قصد مينمايد تا ساخت يک پروژه را به شما واگذار نمايد؟
كويرسبز
حمايت؟ اگر حمايت نبود اين همه فيلم ساخته نمي شد و اين همه تقدير نمي شد. انگيزه نيست. انگيزه!
پس قبل از ايجاد مرکز ، ابتدا احساس وظيفه و سپس زمينه چيني براي سرمايه گذاري است که البته در همين رابطه صرفا به سينماگران ختم نمي شود .. بلکه از نويسنده تا کارگر صحنه و تدارکات در اهميت ميباشند. شايد حتي اگر سرمايه گذراران دولتي مثل بيناد سينمايي فارابي هم دلسوزي ميکردند اکنون چندين و چند پروژه قابل اعتتنا در زمينه مبارزه با امپرياليسم داشتيم
از طرفي وقتي از يک موسسه ميگوييم فقط آموزش و تدريس و تحصيل کفايت نمي کند بلکه از يک موسسه آموزشي کامل و حرفه اي ياد ميکنيم که ضمن آموزش ، مستقيما وارد عرصه توليد نيز ميشود وبهترين و به روز ترين وسايل ممکن را دارا ميباشد که دانش اموخته آن موسسه ديگر گرفتار يافتن تهيه کننده و پخش و .. را نداشته باشد تا با فراغ بال فقط به فکر پيشرفت پروژه باشد. سازمان تبليغات از اين امکانات برخوردار است و ضمن دارا
بودن سرمايه و لوازم ، بهترين سالن هاي سينما هم متعلق به اين سازمان است اما چگونه است که سازماني که وظيفه اش ساخت محصولاتي که مستقيما به تبليغات اسلامي مرتبط است ، ميباشد در سالهايي نه چندان دور آثاري به شدت سطحي و مبتذل را تهيه ميکند؟ ( فيلم مرد عوضي ساخته محمد رضا هنرمند که به زندگي مردي مي پردازد که بخاطر تعويض مغزش خود را فرد ديگري ميداند و زن آن فرد را همسر خويش ميداند)
اما مرکز فيلمسازي اسلامي که اکثر سينماگران ارزشي فارغ التحصيل آنجا بوده و در همان مرکز هم کار آغاز کرده اند يک مرکز کاملا تخصصي بود که حتي دوربين 35 اختصاصي داشت درحاليکه اگر در اين صنف بوده باشيد ميدانيد که گاهي بايد 3 ماه در نوبت دوربين باشيد اما به يکباره به فعاليت اين مرکز خاتمه داده شده و ساختمانش را موزه سينما ميکنند ( باغ فردوس تجريش)
با نظر شما موافق نيسيتم .. اينکه مقداري پول به هرکس که ادعاي ساخت فيلم کرد ، بدهيم حمايت نيست .. بلکه اينگونه پول دادن ها فقط باعث رانت خواري عده اي با عنوان سينماگر ميشود .. مثل اتفاقي که در فوتبال افتاد و اکنون بازيکنان ما طلب ميلياردي بابت يک فصل ميکنند .. از طرفي سينماگر هم ميشناسيم که اين پول را گرفت اما چون فيلمش نفروخت مجبور شد خانه اش را بفروشد تا بدهي بانک را بدهد .. حمايت از ديد بنده
يعني اينکه شماي نوعي که هم علاقه داريد و هم قابليت و از طرفي ارزشي هم هستيد را از ابتدا الفباي حرفه اي سينما را بطور کاملا اصولي آموزش دادن و سپس سوژه دادن و فليم خواستن .. اينکه هرکس يکي را در فلان جا شناخت و يک فيلمنامه تصويب کرد و مبالغي گرفت و يک فيلم ضد ارزش مثل چارچنگولي تحويل داد که حمايت نيست .. دقيقا عکس حمايت است.. از طرفي حمايت معني دارد .. حمايت از چه از که .. حمايت از ديد بنده نوعي
در سينما يعني کمک به بيان وقايع و مظلوميت نظام بگونه اي که بتوان در دنيا ثابت نمود دروغگويي سلطه گران را .. نه اينکه اين پول ها را صرف ساختن فيلم هايي کنم که داغ هر فرد آزاده و ارزشمداري را تازه کند .. واقعا برخي فيلم هاي اين روزها نه تنها ارزش ديدن ندارد بلکه کمک غير مستقيم به اهداف امپرياليسم جهاني است.
سلام بر شما و خداقوت برادر، گويا مطلبتان در پاسخ به پست حقير در وبلاگ است ولي جالب اين است كه فيدتان از پستمان طولاني تر است:) من حرف شما را كاملاً قبول دارم. مطالبي مثل نظر شما را قبلاً در وبلاگم به صورت مبسوط با برچسب *هنر* و *سينما* بحث كرده ام و دقيقاً ما به يك انقلاب هنري نياز داريم، از يك سو متعهدين و بزرگان هنر بايد يك فضاي متعهد را براي ورود ارزشي هاي جوان آماده سازند و از يك سو ارزشي ها
نيز به اين عرصه گام نهند.
درود بر شما .. البته مطالب شما بحدي حرفه اي و کامل نگاشته ميشود که اگر بنده حتي به قصد نقد مطلب اقدام کنم صرفا قصد رسيدن به يک نقطه نظر مشترک است . در پست اخير شما بنده بيار موافق اصل موضوع بودم و آن هم همين بود که فرموديد .. يک انقلاب هنري .. که اميد وارم به زودي شاهد آن باشيم .. حقيقتا از خواندن مطالب شما يک لذت روحي نصيب حقير ميشود و اين لازمه اش شکر گزاري خداوند است که بنده عضو سيستمي هستم که
اساتيدي همچون شما در آن تدريس مينماييد ..
سلام بر جناب ميراب عطش، بزرگوار، خب بگوييد بحث نکنيم ديگر:) طوري از ما تعريف کردي که خودم پشت سرم را نگاه کردم که شايد کسي پشت سرم باشه و منظورتون اون بوده باشه:) حقيقتاً از تمجيدتان سپاسگزارم و آن را لطفتان و نتيجه ي *کم من ثناء جميل لست اهل له نشرته* مي دانم.
سلام بر عزيز دل جناب آقاجاني بزرگوار .. بنده که حالا حالاها شاگرد شما بودم و هستم و خواهم بود .. تا هر زمان که شما اجازه بفرماييد کارگر بي جيره و مواجبتان ميمانم ... ريز نوشت .. خيلي مخلصيم .. بي حرف و حديث..
سلام مجدد، و هزار ممنون و آيكن آب شدن رفتن تو زمين از اون ور زمين دراومدن:)
*ميثم*
واقعا شما همه فيلمها را ديديد كه قابليت داشته باشند يا خير؟!
سياوش جان .. عزيز دل .. اون ور زمين يعني امريکا ديگه .. دي .. برادر ميثم عزيز .. آيا شما واسه اينکه برنج خريداري بفرماييد حتما از هر نوع يک گوني ابتياع ميکنين تا احيانا نوع خوب برنج را کشف کنيد يا اينکه بموجب تجربيات سابق و نظرات کارشناسان و دوستان اقدام به خريد ميکنيد ؟
*ميثم*
قياس مع الفارق!!
سلام بر ميراب بزرگوار، برنج چي هست حالا؟! مثالش هم سخته:)
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله تير ماه
vertical_align_top