پيام
+
واکنش رهبرانقلاب به تمجيدهاي مبالغهآميز
فلفلک برگ خزون
91/7/5
ميراب عطش
«من به شما عرض ميكنم، به همه هم اين را ميگويم و گفتهام و تكرار ميكنم: مبادا آن صفاتي، خصالي، مناقبي كه متناسب با وجود وليعصر ارواحنافداه هست، اينها را تنزل بدهيم در سطح انسانهاي كوچك و ناقصي مثل اين حقير و امثال اين حقير. ايني كه گفته ميشود كساني كه در اين سفينه سوارند، غم طوفان ندارند:
چه غم ديوار امت را كه دارد چون تو پشتيبان
چه باك از موج بحر آن را كه باشد نوح كشتيبان [گلستان سعدي]
ميراب عطش
اين نوح، امام زمان است، اما با يك نگاه عمومي به طول تاريخ اسلام وقتي نگاه كنيم -كه سعدي هم با همان نگاه اين شعر را گفته است- وجود مقدس خاتمالانبياء (صلّياللهعليهوآله) نوحِ كشتيبان اين امت است. [...] نوحِ اين كشتي اوست. پشتيبان اين امت اوست. واسطهي فيض الهي به يكايك آحاد ما، به دلهاي ما، به جانهاي ما، به ذهنهاي ما، به جسمهاي ما، به حيات فردي و اجتماعي، وجود مقدس خاتمالأوصياء و در رتبهي ق
ميراب عطش
قبل از او، وجود مقدس خاتمالأنبياء (صلّياللهعليهوآله) است.»
اين بخش مهم از بيانات رهبر انقلاب البته چندان در رسانهها انعكاس نيافت، اما به نظر ميرسد يادآوري سوابق اعتراضهاي امام خميني رضواناللهعليه و حضرت آيتالله خامنهاي به اينگونه تعابير در كنار اين مورد اخير، قابل تأمل است. اين سخنان از سوي معظم له در چهارشنبهشب گذشته در آخرين ديدار خود در جريان سفرشان به نوشهر، با نيروهاي مسلح
ميراب عطش
منطقهي شمال كشور و خانوادههاي آنان در برخورد با شعري که از سوي جمعيت حاضر ، خوانده شد بيان گرديد که آن شعر از اين قرار است كشتي ولايت را / ناخداي دوراني
ماه آسمان عشق / نور چشم ايراني
بيم موج و طوفان نيست / تا تو نوح ما هستي
زندهايم و وقتي تو / جان و روح ما هستي
ميراب عطش
برخي تعابير موجود در اين شعر همچون «كشتي ولايت» و «نوح ما» كه همخواني جمعي شد، مورد اعتراض رهبر انقلاب قرار گرفت.
ميراب عطش
رهبر انقلاب حدود پنج ماه پيش نيز در جمع فرماندهان نيروي زميني ارتش بهطور ضمني از استفادهي تعبير «جانم فداي رهبر» در مراسم رسمي نيروهاي مسلح انتقاد و تصريح كرده بودند:
«ارتشى كه نه در خدمت قدرتطلبىهاى شخصى است، نه براى شخص ميميرد. اين را من بايد تأكيد كنم؛ نه خدا راضى است، نه احكام اسلام اجازه ميدهد كه ما بگوييم ارتش ما، يا نيروهاى مسلح ما، يا عناصر ما، براى خاطر فلان آدم بميرند؛
حسين كارگر
?
ميراب عطش
؛ نه. بله، براى خاطر اسلام همه بميرند؛ فلان آدم هم براى خاطر اسلام بميرد. براى برافراشته نگهداشتن پرچم استقلال كشور كه كشور اسلامى است. همه آماده باشند براى مردن در اين راه؛ كه اين مردن اسمش شهادت است.»
پس از اين بيانات و در ديگر مراسم رسمي نظامي بعدي، شعار «الله اكبر جانم فداي رهبر» نيروهاي نظامي به «الله اكبر پاينده رهبر» تغيير يافت.
بر اين اساس، فرمانده كل قوا در دو ديدار نظامي نسبت به كاربر
ميراب عطش
به كاربرد تعابير غلوآميز صريحاً اعتراض كردهاند. اين در حالي است كه خاصيت و اثر مراسم نظامي، سان، رژه و از اين قبيل در يك فرد عادي كه در رأس امور كشوري قرار گرفته، تقويت احساس خودبرتربيني و تكبر است و معمولاً هواي نفس فردي را كه مُهذّب نشده و نفس خود را تزكيه نكرده، ناخودآگاه به سمت بيان اظهاراتي با رگههاي عُجب و غرور واميدارد، اما ماجرا در مورد نظام جمهوري اسلامي و رهبري آن، كاملاً متفاوت و بر
ميراب عطش
و برعكس است. وليّ فقيهي كه عدالت، تقوا، بينش صحيح سياسي و اجتماعي، تدبير و شجاعت جزو شرايط و صفات او است، در اين زاويه نيز الگويي كاملاً ديني، عابدانه و متواضعانه ارائه ميدهد. يعني نهتنها هنگامي كه در جمع قواي مسلح تحت امر خود قرار ميگيرد، گرفتار نفس و صفت شيطاني كبر و غرور نميشود و سخناني از اين جنس نميگويد، بلكه حتي تعابيري را كه ديگران، آنهم با انگيزههاي عاطفي و احساسي و برخاسته از شور ا
ميراب عطش
شور امت به امام، دربارهي او به زبان جاري ميكنند، چنانچه شبههي تعارض با مباني و اصول داشته باشد، برنميتابد و از همان تريبون عمومي براي تذكر و اصلاح اقدام ميكند. اينگونه روشنگريهاي برگرفته از اصول دين عزتبخش اسلام، پيش از اين نيز در بيانات رهبر انقلاب سابقه داشته است. اتفاقاً يكي از اين موارد باز به ديدار جمعي از نيروهاي مسلح، يعني فرماندهان سپاه در سال 1377 با ايشان بازميگردد.
ميراب عطش
در تاريخ 1377/6/24 در ديدار با فرماندهان سپاه پاسداران، پيش از بيانات رهبر انقلاب سرودي اجرا شد كه در مصرعي از آن جمع با هم ميخواندند: «سرور ما خامنهاي». ايشان در همان جلسه به طور جدي تذكر دادند و با انتقاد از خواندن اينگونه اشعار تأكيد كردند كه از شنيدن چنين مطالبي حقيقتاً متأذي ميشوند:
ميراب عطش
«من خواهش مىكنم كه الفاظ اين اشعار و سرودها را از كلمات مبالغهآميز خالى كنيد. هم شأن شما اين است كه در اين راهها پيشقدم باشيد و هم حقيقت قضيه اين است. بنده افتخارم به اين است كه بتوانم خدمتگزار شما و مردم باشم. «سَروَر» فقط خداى متعال است و به امر او و در پيروى و عبوديّت او بندگان صالحِ برجسته و معصومين عليهمالسّلاماند. ما بندگانى ناقص، نارسا و ضعيف هستيم. بزرگترين هنر ما اين است كه بتوانيم
ميراب عطش
بتوانيم در لابهلاى همهي ضعفهايى كه داريم، كارى انجام دهيم كه انشاءاللَّه طبق وظيفه باشد. اين كلمات مبالغهآميز را حذف كنيد. بنده، وقتى اين كلمات را مىشنوم، حقيقتاً متأذّى مىشوم.»
در تاريخ 1380/8/12 نيز در ديدار با جوانان اصفهان، پيش از سخنراني رهبر انقلاب، يكي از حاضران، ايشان را «علي زمان» خواند. ايشان در همان جلسه اينگونه تذكر دادند:
ميراب عطش
«وقتى كسانى اسم مبارك اميرالمؤمنين عليهالسلام يا اسم مبارك ولىّ عصر روحىفداه را مىآورند، بعد اسم ما را هم دنبالش مىآورند، بنده تنم مىلرزد. آن حقايق نور مطلق، با ما كه غرق در ظلمتيم، بسيار فاصله دارند. ما گياه همين فضاى آلودهي دنياى امروزيم؛ ما كجا، كمترين و كوچكترين شاگردان آنها كجا؟ ما كجا و قنبرِ آنها كجا؟ ما كجا و آن غلام حبشىِ فداشده در كربلاى امام حسين عليهالسّلام كجا؟ ما خاك پاى آن
ميراب عطش
آن غلام هم محسوب نمىشويم. اما آنچه كه حقيقت است، اين است كه ما به عنوان مسلمانانى كه راهمان را شناختهايم، تصميم خود را گرفتهايم و نيروى خود را براى اين راه گذاشتهايم؛ با همهي وجود در اين راه حركت مىكنيم و ادامه خواهيم داد.»
همچنين سال گذشته در جريان ديدار سالانهي نمايندگان مجلس، هنگامي كه يكي از نمايندگان اظهارات توأم با تعريف و تمجيدي از رهبري در حضور ايشان بيان كرد، رهبر انقلاب خاطرنشا
ميراب عطش
خاطرنشان كردند:
«ميدانم از روى محبت و اخلاص و صفاست -در اين ترديدى نيست- ليكن اينجور بيانات، هم به ضرر من است، هم به ضرر خود گوينده است. نبايستى اين بيانات به اين شكل بيان شود. يك مجموعهى زمانى تصادفاً كنار هم قرار گرفتهايم و داريم با هم كار ميكنيم. من يك كار ميكنم. شما يك كار ميكنيد. اينجور تعبيرات، تعبيراتى نيست كه انسان را خوش بيايد يا كمكى به كار پيشرفت انسان بكند. ما همگى بندگان خدا
ميراب عطش
بندگان خدا هستيم و انشاءالله خدمتگزاران مردم هم باشيم.»
مواجهه و اظهار ناخشنودي در قبال بيان سخناني كه شبههي اغراق دارند، در سيره و سخنان صريح مرحوم امام خميني رحمهالله نيز سابقه دارد. در ديدار نمايندگان نخستين دورهي مجلس شوراي اسلامي با ايشان، مرحوم فخرالدين حجازي كه نفر اول منتخب مردم شهر تهران بود، به نمايندگي از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي سخناني را ايراد كرد و در بخشي از آن با بياني ب
ميراب عطش
بياني بسار شيوا به تجليل از امام پرداخت. وي سخنرانى خود را با جملهي «بأبى أَنْتَ وَ امّى» آغاز كرد و بقيهي سخنرانى را نيز به تعريف و تمجيد از مقام والاى حضرت امام اختصاص داد. اين سخنان مرحوم حجازي با واكنش حضرت امام مواجه شد. ايشان افراد را از بيان چنين تعاريف و تمجيدهايي برحذر داشتند و تذكر دادند كه انحطاط و سقوط اخلاقي افراد از همينگونه رفتارها و تمجيدها آغاز مي شود. حضرت امام در آغاز سخنان آ
ميراب عطش
آن روز خود تأكيد كردند:
«من خوف اين را دارم كه مطالبى كه آقاى حجازى فرمودند دربارهي من، باورم بيايد. من خوف اين را دارم كه با اين فرمايشات ايشان و امثال ايشان براى من يك غرور و انحطاطى پيش بيايد. من به خداى تبارك و تعالى پناه مىبرم از غرور. من اگر خودم را براى خودم نسبت به ساير انسانها يك مرتبتى قائل باشم، اين انحطاط فكرى است و انحطاط روحى. من در عين حال كه از آقاى حجازى تقدير مىكنم كه ناطق
ميراب عطش
ناطق برومندى است و متعهد، لكن گله مىكنم كه در حضور من مسائلى كه ممكن است من باورم بيايد فرمودند. پيروزى ما مرهون اسلام است. نه مرهون من است و نه مرهون شما و نه مرهون هيچ قوهاى، مرهون اسلام است.»
ميراب عطش
درس ديگري نيز كه اين سيرهي امام و رهبري براي همه دارد، پرهيز از شعارزدگيِ صِرف و توجه به عمق است. يعني جوانان پرشور و انقلابي بايد بخش عمدهي انرژي و توان خود را بر عمقدادن به معرفت ديني و بصيرت خود و پيگيري مطالبات مهم رهبري متمركز كنند و تنها شعار دادن و ابراز عواطف چندان لطفي ندارد.