پيام

ميراب عطش
90/12/26

+ آمده بود تا داروهايش را بگيرد . در صف تحويل دفترچه ايستاده بود که جوانکي در پشت سرش قرار گرفت. گويي ريش او ، جوانک را اذيت ميکرد چرا که دائم هواي بازدمش را به صورت او فوت ميکرد. بوي دهانش خبر از احوال ناخوش جوانک ميداد ، انگار روح جوانک براي مدتي به اجاره شيطان در آمده بود. بوي الکل بود و او بخاطر جراحي هاي گوناگوني که بر اندامش شده بود اين بو را خوب ميشناخت

ماتريکس خانومღ 91/2/10

برگشت و رو به جوانک کرد و گفت: پسرم حيفه، تو اول راه هستي و بايد به فکر ساختن فرداهات باشي ، نه اينکه از الان خودتو دو دستي تقديم شيطان کني ... و جوانک به ميان حرفهايش دويد و گفت: به تو ربطي نداره آقا پاستوريزه.. و بعد از يک خنده طولاني يقه او را چسبيد و ادامه داد: خوردم که خوردم، مگه مال تورو خوردم ، کاري نکن يکي بزنم تو صورتت.. و او گفت: مهم نيست، صدام اينور صورتم زده تو بزن اون ور صورتم..

:((((((((

اين حادثه! يکي از شبهاي گذشته در يکي از داروخانه هاي تهران صورت گرفته .. واي بر ما

هنوز هم از اينجور چيزها هست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بخدا فكر كردم اين موضوع مال قبل انقلابه!!!!!

اونجا تهرانه ديگه :(

تهرون !!!!! تهرون كه ميگن شهر قشنگه !!!!! سلام امين جان ..خوبي ؟؟

سلام ممنون الياس جان خوبم

كم پيدا .؟؟؟؟نيستي داداش ؟؟؟

هستيم همين دور و بر ميچرخيم ... مو حرم موخام :(

سلام بر دو همشهري بزرگوار .. جناب الياسي عزيز و دخوي ارجمند .. مهمون هم که نمي خين .. دي

كي ميايي علي آقا؟ :)

خو بگم زمانشو که تشريف ميبرين مسافرت .. دي

وا اسفا وا اسفا وا اسفا ...

تهران کجاش شهر قشنگيه! خيـــــــــــــــــــلي شهر کثيفيه! (تهراني ها نشنيده بگيرند!)

اتفاقي مشابه براي يکي از اقوام ما هم افتاد، با اين تفاوت که نتيجه اش دو ماه خانه نشيني و پاي شکسته ي فاميلمون شد!

ولي شهرداري خيلي واسه تميزيش زحمت ميکشه .. اين همه شعار شهر ما خانه ما ميده ... دي .. سرکار خانم 0098 واقعا عجيبه .. برخورد شاهداي اين حادثه ها .. بستگي به منطقه اش يا هيچ عکس العملي نشون نمي دن يا حتي از جوونک طرفداري ميکنن با اين توجيه که شماها هستين کاري ميکنين جوان مردم بره معتاد شه !

بله - دقيقاً همينطوره