پيام

ميراب عطش
90/3/29

+ بازم سلام .. دوستان گرام از اين پس به جاي واژه نامفهوم بهترين ها براي ... يا ميرا يا هر چيز نا متجانس ديگر بطور خلاصه بفرماييد ميراب بنده به ميرابي تغيير حالت داده و در خدمت شما دوستان خواهم بود

ميراب عطش 90/3/30

سلام.قبلا ميگفتيم بازم ميگيم.چشم:)

چشم ....حتما

سپاس از همه شما دوستان .. خصوصا خانم تبسم خانم تهي و برادر گرامي مجمد جواد جان که شايد آقا ما دوتا رو دعوت کنه يه نماز جماعت تو صحن آزادي .. محمئ جان مخلصيم دربست

سپاسگذارم خانم الهه شرق . خانم تبسم چشمانتان بي بلا

محمد جواد جان هميشه روزي چن بار ميخواي مارو پودر کني داداش ... همينجوريش زير پاتو نگاه کن بيهوا له نکني ما رو هر چند افتخاريه زير کفشي که تو صحن سالار شهيدان قدم زده و بين الحرمين ... آدم له شه

فداي اون دستاي بريده حتي تشبيه هم نکن برادرم شرمم ميگيره از سقاي کربلا که اين ميرا حتي بخواد شبيه اسمش باشه روم سياه .. خدا ما رو ببخشه

انشاالله ... حالا حواست به حسين عاشقترين باشه دعوت نامه آقا که صادر شد ديگه ميريم رو سرداش حسين خراب ميشيم

سلام و چشم عزيز . . بشتاختمت در همه حال اي بت عيار / بي اينهمه پيرايه و بي اينهمه آثار . . .

جناب مهاجر خيلي ساده ميگم مخلص همه برو بچه هاي با صفا

خانم مکاشفه يه نفر ديگه .. قبلنها با بهترين ها برا& در خدمت بودم

چشم ...

چرا ؟ چرا رنگ عوض کردي بهترين ؟

چه کنيم ديگر ... اينجا هي به هم ميگفتن بهترينها تقديم تو باد ... منو هي قربوني عزا و عروسي ميکردن

شما امر بفرما .. دييي

از اشرار بايد حساب برد ديگه

بهنرين هستي ؟

هستم ... بفرماييد .. امر خانم خاطره ها