سفارش تبلیغ
صبا ویژن

میراب نوشت
 
20 گیگابایت هاست رایگان با قول امکانات همراه با دامنه رایگان و سی پنل و کلی چیزای دیگه مخصوص شما

محل درج آگهی و تبلیغات
 
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/9/15 توسط میراب عطش

 


سلام

ابتدا باید خدمت خوانندگان گزامی میراب نوشت عرض کنم این مطلب به هیچ وجه یک کپی از مطلب روش افزایش تعداد دوستان خود در پیامرسان پارسی بلاگ  که توسط دوست خوبم جناب امیر حسام قدرتی نگاشته شده، نیست بلکه جرقه نوشتن این سطور به هنگامی ایجاد شد که در مجله پارسی نامه با لینک این مطلب آموزشی در وبلاگ شاهتور مواجه شدم.

و اما می پردازیم به موضوع روش های افزایش تعداد دوستان در پارسی بلاگ که در همین آغاز از شما دوست عزیز خواهشمندم ابتدا به لینک موصوف در ابتدای این مطلب مراجعه فرماییدتا ضمن مطالعه مطلب منتشر در وبلاگ جناب قدرتی به قصد و منظور مطروحه در پست اخیر حقیر هم نزدیکتر شوید در حالیکه شخصا هرچه بییشتر یافتم کمتر به این تشابه و نزدیکی رسیدم و اصولا مقاله جناب امیر خان بسیار علمی و جدی میباشد اما این مقال که ممهور به مهر میراب عطش شده ، بیشتر شبیه یادداشت های یک عاقل نمای دیوانه است تا یک نویسنده ، تماما مزاح و بازگشت به دوران زبان فارس دری ، پشتو شاید هم سانسکریت باشد.

و اینک افشای یکی دو روش از راه های آسان افزایش تعداد دوست در اکثر   جامعه های مجازی ( فرقی نمی کند ، این روش در فیس بوق خارجکی و منسوبین داخلکی هم جواب میدهد. باور نمی کنید!؟ با یکبار استفاده ، مشتری اول و آخرش خواهید بود. ) البته ما هیچ تضمین نمی کنیم با این روش تعداد دوستانتان فزونی یابد بلکه احتمال ریزش تعداد زیادی از دوستانتان هم خواهد رفت و این روش ها شاید در کوتاه مدت نظر تعدادی از کاربران را جلب نماید اما در دراز مدت فقط باید انتظار رسیدن به اعداد تک رقمی آن هم نه در کنکور یا رتبه بندی کمیت افزایش دوستان که فقط در تعداد خود دوستانتان ، باشید.

 

داری به این فکر میکنی که تصویر جناب مرسی چه ربطی به مطلب داره !؟

عمرا اگر اقرار کنم! تا کل مطلب را نخوانی محال است که یک کلمه در مورد این عکس بگویم

... بله بله ... خواهش میکنم .. مرسی .. دست شما درد نک
نه


 

حال پس از این مقدمه به آموزش این روش ها می پردازیم و سعی خواهد شد حتی المقدور کم گوییم و گزیده گوییم، هرچند دُر نباشد! که هیچ بلکه احتمال اینکه شما از طریق این راه به یکی از کویر های چند گانه ایران که هر لحظه هم به تعداد آن ها افزوده میشود و این روزها زمین خواران( در لغتنامه کدخدا در باره ایشان آمده است : آنان که غذایشان زمین است و هرآز چند گاهی ویارشان میشود و قسمتی خیلی کوچک از زمین های حومه و منسوبین را به قدر نیم تا یک نخود سیاره پلوتون میل میکنند که البته از برای درمان است و کسی هم تا کنون نتوانسته حجم و یا اندازه نخود پلوتونی را اندازه گرفته و یا حدس زند و ادعاهای بعدی  دلالان ، دلاکان و صنف  دل و جیگر، دلـمه پز و خلاصه هر آنچه که دل دل می کنند از بهر دلعذار این روزهای اطراف چهارراه استانبول، مورد قبول طرفین اگر محکوم له باشند ، هست و اگر محکوم علیه باشند یقینا بی هیچ سوال و جواب نخواهد بود - توضیح مترجم البته اگر روزی اصل مطلب را یافتیم ) و نمک پاشان هر دو انتظار میکشند شاید قطعه آبی هم به زودی به خاک آن یکی و به نمک این یکی مبدل گردد و از این وانفسا آب و نانی هم به گلوی مبارکشان برسدو احتمالا 4 ریال هم بابت این پیشگویی به مولف پیش کش کنند.

بهر حال دریایی که از فرط بی حالی نام آرومیه داشته یعنی در حال آرامش اما اجداد زمین خوارانی که ذکرشان در بالا آمد  به تدریج فنون کلاه برداری را برای نیل به مقصود به  نویسندگان و تاریخ نگاران منتقل کرده و اینان نیز حتی کلاه الف را در نوشته هایشان از سر آ برداشتند و نهایتا به ارومیه تغییر حالت داده است و شاید این اولین کلاهبرداری تاریخی بود که هر دو عمل کلاه برداری و کلاه گذاری در آن واحد اتفاق افتاد چرا که پس از برداشتن کلاه ( آ ) اینبار یک ضمه  (  ُ ) بجای کلاه الف بر سرش گذاردند ! و بقول بیل کنس ( به معنی بیل خسیس، چرا که هیچ نخوردندی و جمع کردندی و جمع کردندی تا روز به روز ثروتمند ترین فرد عالم گردیدندی که در برخی متون قدیمی بیل گیتس عنوان شده) غول یارانه ای قرون گذشته که احتمالا نامش را از روی ابزاری گرفته  به همین نام که قرابت دیرینه ای با کلنگ هم داشته است و بیشتر برای آبادی زمین مصرف می گردد، هرچند در برخی مواقع مشاهده شده است که از این ابزاربرای رفع و محو آت و آشغال هایی از قبیل بـــوق و بــــوق و شاید بازهم یوق استفاده شده ( باور بفرمایید وقتی فهمیدم دو کلمه اول سانسور و ّبه بـــــوق مبدل شده اند، مجبور شدم به جهت آزادی دهان! کلمه سوم را شخصا با کمال میل به بوق نزدیک کنم. البته انگار متوجه شدید که با زیرکی تمام سانسورچی این میراب نوشت را دور زدم چرا که  سومین بوق به هیچ وجه نه شکلی و نه ماهوی ارتباطی به بوق ندارد و بجای ّب از ی آنهم با دو نقطه چشمی استفاده نموده ام _ توضیح مترجم هرچند اصل زبان هنوز خلق نشده ) آنقدر مجبورم میکنند تا نوشته ای خلاف خواسته قلبیم بنگارم که اصل موضوع را فراموش میکنم. مثلا اینجا به زور وادار به درج توضیحاتی شدم که مواجب اصل و فرعش روی هم اندازه سود دریافتی آنهم از نظام بانکی و نهایتا برای 1 میلیون تومان ناقابل ، نمی شود. بهرحال معروض بودم که این جنابی که شبیه ابزار بوق است و غول چراغ جادوی یارانه بوده یا برنده  چوب جاروی این بار بخوانید سوبسید( که هر دو در نگارش شبیه هم نشوند هر چند به یک معنی باشند وبنده اصلا نمی دانم این دو چند تا هستند و اصولا چه هستند!؟)و  بیل کنس نام بود از هولیشتاین،  قرنها پیش در مورد ارومیه گفته است: این دریا بخاطر شوری بیش از حدش فقط باید محل آب تنی افراد بی نمک باشد تا این نمکش به آن دهد و آن شوری از این گیرد و گفته است میتوان مرکزی گردد شور + شی که در این رابطه اصلا افکار بد به دل راه مدهید چرا که نه شورشی در کار است نه دریا محل این شوخی های سخیف میباشد و یادتان باشد سزای مزاح با بحر فقط جیره غذایی ماهیان شدن است و بس! منظور این بیل خان بر شور یعنی نمک و شی یعنی جنس میباشد که هر قدر زعفرانی تر باشد بهتر است و مجموع معانی آن بر اجناس نمکی استوار است که نمکی هم به این چینی های چشم تنگ بخیل میگویند ، چرا که به قدر یک دانه نمک هم اجازه دیدن درون چشمانشان را نمی دهند تا مبادا اسرار درونشان هویدا شود و فردای روز شما هم رقیبی شوید برای این چینی هایی که خود رقیب همه ممالک جابلقا و قابلقا هستند!. جناب گیوتن ( البته فکر کنم ربطی به آن نیوتن معروف نداشته باشد) که به طرفه العینی سیب از وسط به دو نیم نمودندی در باره این دریا گفتندی!، ها چه گفتندی!؟ . البته او که جرات اهانت به این دریاچه را نداشته و نخواهد داشت اما از باب دلسوزی عرض کرده



اگر ما ارومیه داشتیـــــــــم بسی

   در دلش تونل مانش کاشتیم بسی

  نه با پل شبیـــــــه کویرت کنیـــــم

    دقیـــــــق از وسط شور و پیرت کنیم



بهر حال این اجنبی ها خیلی وقتها حرفهایی میزنند که نمی شود فهمید تمجید است یا تحقیر و اصولا زبان آدمیزاد انگار حالیشان نمی شود و به همین جهت حتی المقدور سعی خواهد شد در این مقال هیچ اسمی از این ها برده نشود. حال یکی از دوستان به بنده بفرمایند علت چه بود که پای این اجانب به ماجرا باز شد!؟ یافتم یافتم ، بحث افرادی بود که میخواستند با روش های پیشنهادی ما تعداد دوستان خود را افزایش دهند اما همانطور که عرض کردم بجای افزایش سر از کویر و دریاچه نمک و دانه های شن در آوردیم. حال اگر شما دوست گرامی باز هم قصد دارید به این روش های نه چندان با معرفت، به معرفت دوستی برسید به بیراه رفته اید چرا که اگر مسیر صحیح بود الان بجای کویر و ... به جنگل های خرم شمال رسیده بودید هر چند که اگر از حقیر می شنوید قید جنگل های شمال را هم بزنید که بعضا مشاهده شده است برخی شاغلین صنف معتادین و مواد فروشان از ازدحام درختان این خطه زیبای ایران زمین سو استفاده کرده و به راحتی به رفتار ناشایست خود و مصرف و فروش عمر و جوانی خویش مشغول هستند.

مَخلَصِ این مقال اینکه دوستی نه آن است که در ازدحام خیابان گم شود و نه میتوان در هر کوی و برزن به یک پول سیاه خریدش و یا از محصول زمین درو کردش. دوستی به قدر دوستی می ارزد و هر انچه که به دوست بها دهی   انگار آن ارزش را برای خویش پس انداز می نمایی. و لاجرم روزی که هیچ نیروی گرانبهایی برایت باقی نمانده است ارزش دوستی از صندوق پس انداز عمرت بیرون خواهد آمد و ...... و این روز و رسیدن به این لحظه هیچ دور نیست حتی اگر هنوز در آغاز عمر باشی چرا که صدها سال قدر یک چشم بر هم زدنی میگذرد و چنان سریع تو را به انتها میرساند که گویی آب از آب تکان نخورده است.

و البته آنچه باقی ماند علت درج تصویر جناب مرسی در این پست بود که باید عرض کنم دیگر بر کسی پوشیده نیست که این جناب مرسی منبعد اگر به هر کس درخواست دوستی دهد باید جوابش فقط همین نام ایشان باشد و با یک عرض مرسی به معنی تشکر ادامه دهید: مرسی جان ! لطف شما مستدام لیکن حال که خیرتان نمی رسید استدعا مندم شر مرسانید ،و به راحتی با فشردن دکمه رد دوستی عطای دوستانی چون مرسی را به لقائش ببخشید. چرا که همین جناب مرسی!با هر که دوستی کند به سرعت در اولین ساعات ترک دوست ،یک دل نه صد دل ،مهر  در گرو دشمن آن دوست می سپارد. باور نمی فرمایید!؟ از سخنرانی های قبل و بعد از کنفرانس عدم تعهد تهران آن هم به دو لحن مختلف و حتی متضاد یکی در دوستی و دیگری در تذکر به ایران و پس از آن هم اختلاط با حاکمان رژیم صهیونیستی و رفیق گرمابه و گلستان انان ،  از او و بسیاری از حکمرانان عرب، نماد یک دوست ساخته که اگر یکی از آنها را داشته باشید مادام العمر نیاز خود به دشمن را برطرف میکنید و اینگونه است که به هیچ وجه نباید درخواست دوستانی! همچو او را تایید نمود .

دوستان گرانقدر ، اگر در این مطلب خدای ناکرده باعث رنجش خاطری شدم و یا توقع از این مطلب چیزی به جز این بود صمیمانه از تمامی بزرگواران خاصه دوستان فرهیخته ودانشمند و البته اهل معرفتم در سامانه وزین پارسی بلاگ عذر خواهی مینمایم.

با یادی از استاد عزیز یوسفعلی میرشکاک بزرگوار که در ایام شباب مدتی افتخار شاگردی استاد را در سازمان تبلیغات اسلامی و نشریه مهر آن سازمان ،داشتم ،
 

غصه ما به سر رسید ، غلاغه به خونه اش نرسید

 

=====================

پی نوشت

1- پدر کویر شناسی ایران :دریاچه ارومیه خشک و تبدیل به پارک بازی شود !

2- یوسفعلی میرشکاک - زندگینامه

3- یوسفعلی میرشکاک  در وبسایت شهید آوینی



.: Weblog Themes By Rokh Nama :.


تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : lمیراب عطش